مهرانمهران، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات مهران

تولد2 سالگی مهران

پسرم 2 سالگیت مبارک مامانی تو این دو سال من و بابایی تازه معنی زندگی واقعی رو فهمیدیم پسرم باحضورت به زندگیمون معنا دادی حالا تو شدی دلیل زندگیمون مامانی ازت ممنونیم که روز و شبهای خیلی قشنگی برامون بوجود آوردی  نفسم عمرم زندگیم خیلی دوست دارم دوساله شدی بلدی شعر بخونی بلدی جمله بسازی عاشق موزیک ورقصی 16 تا دندون داری ما 17 از کوش آداسی برگشتیم امسال تو دو شب برات تولد کوچیک و خانوادگی گرفتیم شب اول فامیلای بابای پدر جون محسن مادر جون مرضی عمه مائده و عمه مهری همراه خانوادش ومریم خاله همراه خانوادش مهمونمون بودن شب دوم مادر جون ثریا و خاله جون مهناز و خاله جون مهدیس اومده بودن خونمون مثل همیشه نتونستم عکسهای خوبی ازت بگیرم. ...
20 بهمن 1393

سفر به کوش آداسی

مهران جون این یکی از بهترین سفرهای زندگیم بود یه مسافرت 3 نفره شنبه ساعت 4 صبح پرواز داشتیم ساعت 10 توی هتلمون بودیم یه هتل خیلی خوب با غذا های خوشمزه با برنامه های سرگرم کننده برای بچه ها و بزرگترها لذت سفر و برای ما چند برابر کرده بود پسرم شما به آب بازی خیلی علاقه داری هر روز از صبح تا شب همش تو استخر بودی وبا دوستت یاشار که اونجا با اون وخانواده محترمش آشنا شدیم بازی میکردی آهنگ مورد علاقتم ملودی بود که هر وقت این آهنگ میذاشتن همه تو  صدا میکردن تا با این آهنگ برقصی اینم عکسات10 خرداد رفتیم 16 برگشتیم ...
19 بهمن 1393